تب میکنم ،
وسرگردان نگاهت ،
آواره ی خطوط میشوم
پل میزنم،
از هیچ تا هنوز
لبریزمیشوم از فاصله های لال
با دستان الکن از باور
هجی کن هجاهای سکوت لبانت را
برای نگاهم،
برای دلم
برای غفلت این همه انس
چگونه بگذرم از غرقاب الفت این دیدار؟