دیدار شعر

گاهی نگاهی...

دیدار شعر

گاهی نگاهی...

بودن فراتر ازخور و خواب ودیدن و دیدار و گفت وگوست.....
باشیم و بمانیم آنگونه که نقش بردلهانهیم وبرق نگاه ها شویم وتبسمی برلبها.....
هنر انسان بودن بودن ماندگار است.هماره باشیدوبمانید.

آخرین مطالب

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

خزان

۱۶
اسفند



روبرویت مینشینم

_ خوبی عزیز؟

_ خوب !

و

  ذره ذره ذره

سوختن و کاهیدنت را

مرور میکنم


خدایا

 توانم بده

تا تاب بیاورم......

  • ابوالفضل خداوردی پور

اهواز

۱۳
اسفند

خیرات خیابان میکرد

خاک نم خورده

بوی   جراحت دستان دشت را!

راه  نفس تا سینه بسته بود

باد مشت برسینه ها میکوفت

و سوزن

به روی میپاشید

چنار پیر،

سرفه ی خشکی کرد

وبرخاک خیابان سجده کرد

هیاهوی شهر بود

و نقل حسرت باران

اذان

نمیگفتند…….

  • ابوالفضل خداوردی پور

دعوت

۱۰
اسفند

برایت
پستانک تازه ای خریده اند
و درشبی
به امتداد همه ی گریه های من،
ستارگان به گونه های توبوسه خواهند زد
وچشمانت
کریمانه وسهل
گیسوان آسمان را شانه خواهد زد
من و این دفتر و دیوارها،
خاموشیم
برایت
پستانک تازه ای خریده اند!!

  • ابوالفضل خداوردی پور

مقصد

۰۸
اسفند

زخمی خلوت خیابانی سرد

همچون رخوت ناگزیری،

دست درجیب خمیازه های کسالت :

نجوای نامفهوم جمله ایست،

همدم حس تنهایی ام

نه پیچیده ونه مأنوس،برتراس خانه ی فامیلی

دور

درشهری گمنام،که

ایستگاه راه آهنش

همزاد پلیست،

ایستاده بر گرده ی کوهی صبور….


پا پس میکشید الهام!

و دست خالی ذهنم،

درسیلاب زمخت نفیری آواره، می آشفت!

سوت قطار بود

و رعشه ی اعصاب گلدان ها….


من

سرانجام را پرسیدم

و تو

می پرستیدی رؤیای مقصد را!

ما

راه را یقین کرده بودیم اما

عبور را؟

پل را؟

پرستو را؟

پروانه را؟

پیام را؟

  • ابوالفضل خداوردی پور

برف

۰۲
اسفند

تمام خیابانها را گشتم
که برفی
برشانه ام ، بنشیند
از
آسمانی که،
غمت را فراموش کرده 
و
میگرید!!!!!

  • ابوالفضل خداوردی پور