و
سفر خود،
مسافری تنهاست…..
قایقی را
خواب میبینم ،
که تشنه ی دریاست !
آسمانی ،
که ماه را بلعید !
چاه ژرف و عمیقی که،
مثنوی میخواند!
چه جبر ناز و ملیحی
چه خوب میرقصید
!