يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۵۲ ب.ظ
بامن
تماس اگر میگیری،
بوقت شهر غروب،
به ساعت اندوه،
به لحن نوحه ی خون سیاوشان باشد!
عجیب غمگینم
-- کسی نمیآید
و روزها اینجا،عجول و بدخطند !
و شمع های گران ،دروغ میگویند!
صدای سرفه ی احساس هیچکس انگار،
دریغ چیدن یک گل، به آرزویی نیست!
سیاه میپوشم
عزای ثانیه ها، وفات لبخند است
-
۰
۰
- ۹۴/۰۸/۲۴
- ۲۸۶ نمایش