یاد
يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ب.ظ
مرداد هم گذشت
لغزید!
مثل خورجین کهنه ای
از دوش مرد خسته ی ایل
یا
جوال پر ازکاه،از پشت قاطری
به گوشه ای افتاد.
گناهکارم
زیر سایه ی این سقف
فرصت لبخندی بود،برق نگاهی،
وسرگردانی انگشتان دست تو
کنار همین نیمکت ،باغبانی
بوته ی یاسی را آب میداد
یادت هست؟
روبروی همین جدول سیمانی سیاه
و صدای جیغ ترمز ماشین
و بوی خون علف را،
که بی امان پیچید!
- ۹۴/۰۶/۰۱
- ۱۷۸ نمایش