حکمت دو
جمعه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ب.ظ
همین روبرو
از کوچه ی پهن انزوا که گذشتی
- به سمت قبله
فراتر از درک شعور همه ی نجواها:
جایی، حسی، نشانه ای، کسی، شاید
حالتی ایست
که عصیانت را مجاب میکند
- قریبتر از اندوه
- مانوستر از شوق . . . .
بمان
تا سودایی تو را فراگیرد
و هراسی و رخوتی، تورا بپالاید
اتفاق ساده ایست
و درنگ دوباره ای، از تو کام میگیرد
همین روبرو
قاب دوباره ای ، خواب آینه ای را دید!!
اتفاق ساده ایست.
- ۹۴/۰۲/۲۵
- ۱۸۲ نمایش